گوارا باد، نوش باد، نوشانوش: نیست خالی بزم او از باش باش و نوش نوش نیست خالی رزم او از گیرگیر و های های، منوچهری، ساقی غم که جام جام دهد عمر درنوش نوش می بشود، خاقانی، هر شرب سردکرده که دل چاشنی گرفت با بانگ نوش نوش چشیدم به صبحگاه، خاقانی، چو بیدارم کنند از خواب مستی چشم آن دارم که همسنگ اذان گیرند بانگ نوش نوشم را، سنجر کاشی (از آنندراج)، ، پیاپی نوشیدن، (آنندراج)
گوارا باد، نوش باد، نوشانوش: نیست خالی بزم او از باش باش و نوش نوش نیست خالی رزم او از گیرگیر و های های، منوچهری، ساقی غم که جام جام دهد عمر درنوش نوش می بشود، خاقانی، هر شرب سردکرده که دل چاشنی گرفت با بانگ نوش نوش چشیدم به صبحگاه، خاقانی، چو بیدارم کنند از خواب مستی چشم آن دارم که همسنگ اذان گیرند بانگ نوش نوشم را، سنجر کاشی (از آنندراج)، ، پیاپی نوشیدن، (آنندراج)
خوش صوت. با صوت خوب. خوش صدا. خوش آواز: همه برگ او یک یک اندر هوا از آن پس چو مرغی بدی خوش نوا. اسدی (گرشاسبنامه). در کنف فقر بین سوختگان خامنوش بر شجر لا نگر مرغ دلان خوش نوا. خاقانی. شاهد دل ناشناست ورد زبان کژ مده مطرب جان خوشنواست نغمۀ موزون بیار. خاقانی. بود بقالی و او را طوطیی خوش نوا و سبز و گویا طوطیی. مولوی
خوش صوت. با صوت خوب. خوش صدا. خوش آواز: همه برگ او یک یک اندر هوا از آن پس چو مرغی بدی خوش نوا. اسدی (گرشاسبنامه). در کنف فقر بین سوختگان خامنوش بر شجر لا نگر مرغ دلان خوش نوا. خاقانی. شاهد دل ناشناست ورد زبان کژ مده مطرب جان خوشنواست نغمۀ موزون بیار. خاقانی. بود بقالی و او را طوطیی خوش نوا و سبز و گویا طوطیی. مولوی
کسی که تهدیست بوده و سر و وضعی درست نداشته و بسبب اتفاقی یا انعام و بخشش کسی بنوایی رسیده و سر و وضع خود را تغییر داده و زندگیش را سامان بخشیده (ازفرعا. جما) : (کوری چشم کس که خواست نبیند ما و تو باشیم نو نوار علی جان خ) (عارف. دویان. چا. تهران 1337 ص 314)
کسی که تهدیست بوده و سر و وضعی درست نداشته و بسبب اتفاقی یا انعام و بخشش کسی بنوایی رسیده و سر و وضع خود را تغییر داده و زندگیش را سامان بخشیده (ازفرعا. جما) : (کوری چشم کس که خواست نبیند ما و تو باشیم نو نوار علی جان خ) (عارف. دویان. چا. تهران 1337 ص 314)
گفتن نوش باد نوش باد، (همراه با ده پیمایی) : (پیش آر نو شانوش را از بیخ بر کن هوش را آن عیش بی رو پوش رااز بند هستی بر گشا) یا در نوشا نوش آمدن، نوش باد گفتن و باده نوشانیدن: (دارو در قدح شراب افکند چنانکه کس ندید و در نوشا نوش آمد)، جام پر و لبا لب
گفتن نوش باد نوش باد، (همراه با ده پیمایی) : (پیش آر نو شانوش را از بیخ بر کن هوش را آن عیش بی رو پوش رااز بند هستی بر گشا) یا در نوشا نوش آمدن، نوش باد گفتن و باده نوشانیدن: (دارو در قدح شراب افکند چنانکه کس ندید و در نوشا نوش آمد)، جام پر و لبا لب